خط خطی های خیال

ساخت وبلاگ

روزها از پی هم میگذرند...

و گذشت ایام

گذر تلخ و غم انگیز بهار بدن است.

کاش ای کاش دوباره میشد

زنده بودن را – نه

زندگی را از نو

باز تکرار کنیم...

عیدتان مبارک

خط خطی های خیال...
ما را در سایت خط خطی های خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : س khatkhati بازدید : 412 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 11:58

درون سینه ام بغضی نهفته

پر از دردم پر از حرف نگفته

شکایت دارم از دست زمانه

پرستو باشی و بی آشیانه؟

پرستو باشی و تنها و خسته؟

پرستو باشی و یکجا نشسته؟

پرستو باشی و پا بند زندان؟

پرستو باشی و در فکر پایان؟

برای پر زدن حالی ندارم

پرستویم ولی بالی ندارم

پرستویم ولی غمگین یک راز

پرستویم ولی بی شوق پرواز....

خط خطی های خیال...
ما را در سایت خط خطی های خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : س khatkhati بازدید : 393 تاريخ : پنجشنبه 18 اسفند 1390 ساعت: 14:18

در ازدحام عاشقی رسوا ترینم

اما نباشی بی تو بی فردا ترینم

مهمان چشمان منی تا بی نهایت

هرچند در چشم تو ناپیدا ترینم

آبی ترین سبزم تو باشی/ بی تو اما

چون دشت بی بارانی ام / صحرا ترینم

دیگر نمیخواهی بمانی/ سیری از من

باشد / برو/ با من نمان زیبا ترینم

نشنیده ای شاید صدایم را که گفتم:

"بعد از تو من تنها ترین ،تنها ترینم"

خط خطی های خیال...
ما را در سایت خط خطی های خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : س khatkhati بازدید : 446 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390 ساعت: 12:49

کمکم کن که میان دل تو جا بشوم

تا که دیوانه ترین آدم دنیا بشوم

خواستم رام کنم این من طوفانی را

مثل چشمان تو آرام چو دریا بشوم

ای همه شعر و غزل باز دلم میخواهد

مهربان باشم و بانوی غزلها بشوم

زشت خو بودم و هر بار مرا بخشیدی

دوست دارم که شبی مثله تو زیبا بشوم

گر چه یک عمر به دیوانگی ات خندیدم

شاید اینبار خدا خواست که لیلا بشوم...

خط خطی های خیال...
ما را در سایت خط خطی های خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : س khatkhati بازدید : 426 تاريخ : پنجشنبه 4 اسفند 1390 ساعت: 13:57

درون یک فضای بسته چندی هست پنهانم

چه تاریک است اینجا من کجا هستم نمیدانم

ولی احساس گنگی دارم از یک مهر بی مانند

نمیدانم چه احساسی است اما

دیگران این مهر شور انگیز را شاید

محبت/عشق/گرمی/آرزو خوانند

دگر طاقت ندارم خسته گشتم از رکود تن

چه بی پروا تقلا میکنند این دست و پای من

صدای جیغ می آید

کسی انگار دردی بی امان دارد

چه احساسات شیرینی

ببین او اشک های شوق میبارد

صدای بوق آژیر از فضایی دور می آید

نمیدانم چه شد اما

رسیده اتفاق تازه ای شاید

....

و من وقتی گشودم چشمهایم را

کنار بستر مادر

نگاه آشنایی ساکت و آرام آمد بوسه زد بر سر

و گفت ای کودک کوچک

نبر این لحظه را از یاد

و این آغاز خندیدن

به لب هایت مبارک باد...

خط خطی های خیال...
ما را در سایت خط خطی های خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : س khatkhati بازدید : 369 تاريخ : دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت: 18:20